برای آمدنش باید بلند شد ...

اینجا مکانی است برای او که همه هستی، منتظر قدومش می باشد!

برای آمدنش باید بلند شد ...

اینجا مکانی است برای او که همه هستی، منتظر قدومش می باشد!

» مولای مهربان غزل های من!سلام
سمت زلال اشک من ،آقای من!سلام
نامت بلند و اوج نگاهت همیشه سبز
آبی ترین بهانه ی دنیای من!سلام
ما بی حضور چشم تو اینجا غریبه ایم
دستی سری تکان بده آقای من!سلام

مولای نور تو روزی خواهی آمد
ب انتظار تو توان خود را به قامت و قلممان خواهیم داد ...





باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد

جمعه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ق.ظ




باز هم ای صبح جمعه آمدی مولا نیامد
صبح آمد، ظهر شد، مغرب رسید، آقا نیامد
شب شد و خورشید کنعان ولایت را ندیدم
کور شد از گریه چشمم، یوسف زهرا نیامد
دشمنان با خنده می‌پرسند پس آقایتان کو؟
دوستان با گریه می‌گویند آمد یا نیامد؟
ما بدون او غریب و او میان ماست تنها
آن امام قرن‌ها مثل علی تنها نیامد
عمر ما با ناله یابن الحسن طی شد دریغا
منجی ما، صاحب ما، رهنمای ما نیامد
شیر حق خانه‌نشین، فرزند او در کوه و صحرا
قامت زهرا دوتا شد حجت یکتا نیامد
شاید او هم مثل جدش سر میان چاه برده
پس چرا از چاه هم آوای آن مولا نیامد؟
دیده‌ام از اشک لبریز و دلم دریایی از خون
رفتم از دست و ز مولایم صدای پا نیامد
فتنه فرعون، عالم‌گیر شد ای اهل عالم
کو عصا چون شد، ید بیضا چرا موسا نیامد؟
سال‌ها و ماه‌ها و هفته‌ها بگذشت میثم
جمعه‌ها رفتند و آن مهر جهان‌آرا نیامد




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی